یادگیری سازمانی یک از دغدغههای سازمانهای کنونی است و انطباق فرهنگ سازمانی با این رویکرد یکی از بایستهها میباشد، به همین علت موضوعی در این راستا با عنوان مغزهای یادگیرنده: یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده تهیهشده و در ماهنامهی انجمن علمی یادگیری الکترونیکی ایران چاپ شده است، که طی سه بخش در این وبسایت ارائه میگردد. ضمناً دسترسی به متن کل نوشتار از طریق لینک فوق امکانپذیر است.
درزمانی که تفکرات نیوتن و موفقیتهای آن درزمینه ی پیش برد علوم طبیعی منجر به شکلگیری اندیشههای حسابگرانه در پاسخگویی به مسائل گردید، پدید آمدن مکانیک کوانتومی، تفکرات مکانیک نیوتنی را دچار چالشهای فراوانی نمود، تفکرات نیوتنی که بر اساس رویکرد خُردگرایی شکل گرفته است، شناخت یک کلیت پیچیده را بر اساس خردکردن آن به اجزای کوچکتر، شناخت اجزای کوچکتر و تلفیق آنها جهت شناخت کل پیچیده میداند. از سوی دیگر، این تفکرات به دنبال شناخت قوانین موجود در طبیعت و آگاهی از شرایط اولیه بر اساس اصل موجبیت بودند تا بر مبنای آن، آینده هر سیستم را با توجه به وضعیت فعلی آن تعیین نمایند؛ درحالیکه مفروضات فیزیک کوانتوم بیانگر آن است که نتیجهیک آزمایش دقیقاً قابل پیشبینی نبوده و تنها میتوان احتمال به دست آوردن یک نتیجه خاص را پیشبینی نمود. از سوی دیگر، در مکانیک کوانتومی، اصل علت و معلول اهمیت خود را ازدستداده و علیت غیرموضعی شکل میگیرد. در این تفکر، رخ داد یک معلول نیازمند علت در همان زمان و مکان نبوده و میزان علت هیچ تناسبی با میزان معلول ندارد (صمدی، ۱۳۸۰)، چنین دیدگاهی همراه با دستاوردهای لورنز در هواشناسی پایهگذار تئوری آشوب گردید که بر اساس آن در جهان و بهتبع آن در سازمانها، نظامی غیرخطی، پیچیده و غیرقابلپیشبینی حاکم است (گایینی، ۱۳۸۶). ۴ ویژگی نظریه آشوب عبارتاند از: اثر پروانهای، سازگاری پویا، جاذبههای غریب و خودمانایی (لورنز،۱۹۷۲). برمبنای «اصل پروانهای»، یک تغییر کوچک در یک سیستم میتواند تغییرات شگرفی را در آن سیستم ایجاد نماید که وام گرفته از رفتارهای غیرخطی مکانیک کوانتومی میباشد، چنین اصلی که اصل «اهرمی» نیز نام دارد، به تصمیمگیرندگان اجازه میدهد که با انجام تغییرات کوچک در ساختار، تغییرات بهمراتب بزرگتری را مشاهده نمایند. اصل «سازگاری پویا» بر توان انطباق سیستمهای پیچیده با محیط آنها تأکیددارند. اصل «جاذبههای غریب» بر وجود نظم در سیستمهای بینظم تأکید دارد و بیانگر آن است که با گسترده شدن افق دید در یک سیستم بینظم، میتوان نظم را مشاهده نمود و اصل «خودمانایی» مؤید این موضوع است که هر جز سیستم میتواند نمایانگر کل سیستم باشد (الوانی، ۱۳۹۲). اصول فوق در یک حوزه اشتراک دارند و آن این است که دنیا و بهتبع آن، سازمانها سیستمهای پیچیدهای میباشند که پاسخگویی به مسائل آن به رویکردی فراتر از رویکرد خُردگرایی، به یک رویکرد کل گرا (سیستمی) نیازمند است.
دیدگاهتان را بنویسید